عمه جونی امروز چندتا عکستو میخوام بذارم که خونه عمه جون اومده بودین اگه تاریخشم بگم دقیقا 9 دی 90 بوده (بعدا واست در مورد 9 دی که گذشته توضیح میدم یه روز خیلی مهمه واسمون) خب ناناشی من, اون روز که تو و مامانی و بابا رسیدین خونه عمه ما تندی تورو از بغل بابایی دزدیدیمو فراااااااار خلاصه یه جورایی بین من وعمه جون مریم دعوایی رخ داد که اگه مامان نمیرسید احتمالا یک نفر کشته میشد خب خدارو شکر اتفاقی نیافتادو ما فعلا سالمیم قفلونت برم خوشمل کرده بودی لباسی که مامان واست بافته بودو پوشیده بودی واااااای خیلی ناناشی شده بودی فدات بشم به عمممت رفتی بقیه عکسارو تو ادامه مطلب ...